با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bootee

ˈbuːti ˈbuːti
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: bootie

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پوشاک چکمه‌ی کودک، جوراب نرم کوتاه
- She knitted a pair of bootees for her newborn niece.
- او یک جفت چکمه‌ی کودک برای خواهرزاده‌اش که تازه متولد شده بود، بافت.
- The baby's tiny feet were snugly tucked into soft bootees.
- پاهای کوچک کودک به‌خوبی در چکمه‌های نرم فرو رفته بود.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت bootee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bootee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bootee

لغات نزدیک bootee

پیشنهاد بهبود معانی