با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Botanical

bəˈtænɪkl bəˈtænɪkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    botanicals

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
گیاه‌شناسی وابسته به گیاه‌شناسی، گیاهی
- Tehran botanical garden
- باغ گیاه‌شناسی تهران
- botanical drawings
- تصاویر گیاهی
noun countable
داروسازی گیاه‌شناسی داروی گیاهی، ترکیب یا مشتقی از مواد گیاهی
- The botanical in this tea is known for its calming properties.
- مواد گیاهی موجود در این چای به‌دلیل خاصیت آرام‌بخشی آن شناخته شده است.
- The chef foraged for unique botanicals to incorporate into his dishes.
- سرآشپز به‌دنبال مواد گیاهی منحصربه‌فرد بود تا در غذاهای خود بگنجاند.
adjective
قسم، نوع، گونه، انواع
- The artist painted a botanical portrait of a butterfly.
- این هنرمند نوعی پرتره از پروانه‌ای کشید.
- She studied botanical illustrations in her art class.
- او در کلاس هنر خود انواعی از تصویرسازی را مطالعه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد botanical

  1. adjective relating to plants
    Synonyms: botanic, concerning plants, floral, agricultural, horticultural

ارجاع به لغت botanical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «botanical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/botanical

لغات نزدیک botanical

پیشنهاد بهبود معانی