امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Brassy

ˈbræsi ˈbrɑːsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
برنج مانند، برنجین، (مجازاً) بی‌شرم، پررو، نابخرد، بی‌تدبیر، پست، فرومایه، بدل، قلب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brassy

  1. adjective vulgar, loud to the senses
    Synonyms:
    arrant barefaced blaring blatant bold brash brazen flashy flirtatious forward garish gaudy grating hard harsh impudent insolent jarring jazzy loudmouthed noisy obtrusive overbold pert piercing rude saucy shameless showy shrill strident unabashed unblushing
    Antonyms:
    careful cautious circumspect humble prudent

ارجاع به لغت brassy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brassy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brassy

لغات نزدیک brassy

پیشنهاد بهبود معانی