با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Brat

bræt bræt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    brats

معنی و نمونه‌جمله

noun
بچه بداخلاق و لوس، کف شیر
- He is a spoiled brat.
- بچه‌ی لوس و ننری است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brat

  1. noun spoiled child
    Synonyms: devil, enfant terrible, holy terror, impudent child, kid, punk, rascal, unruly child, urchin, whippersnapper, wild one, youngster
    Antonyms: angel

ارجاع به لغت brat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brat

لغات نزدیک brat

پیشنهاد بهبود معانی