با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Break Out

ˈbreɪkˈaʊt breɪkaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
ناگهان آغاز کردن یا شدن
phrasal verb
(از روی اجبار یا مخالفت) فرار کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد break out

  1. verb happen, emerge
    Synonyms: appear, arise, begin, burst forth, commence, erupt, explode, occur, set in, spring up, start
  2. verb escape
    Synonyms: abscond, bolt, break loose, burst out, bust out, depart, flee, get free, leave

ارجاع به لغت break out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «break out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/break-out

لغات نزدیک break out

پیشنهاد بهبود معانی