امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Break Out

ˈbreɪkˈaʊt breɪkaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
ناگهان آغاز کردن یا شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
phrasal verb
(از روی اجبار یا مخالفت) فرار کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد break out

  1. verb happen, emerge
    Synonyms:
    appear arise begin burst forth commence erupt explode occur set in spring up start
  1. verb escape
    Synonyms:
    abscond bolt break loose burst out bust out depart flee get free leave

ارجاع به لغت break out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «break out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/break-out

لغات نزدیک break out

پیشنهاد بهبود معانی