با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bride

braɪd braɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    brides

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
عروس، تازه‌عروس، عروس حجله
- the bride and the bride's mother
- عروس و مادر عروس
- The bride looked stunning in her white gown.
- عروس با لباس سفیدش خیره‌کننده به نظر می‌رسید.
- The bride's family gathered around.
- خانواده‌ی تازه‌عروس دور هم جمع شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bride

  1. noun female marriage partner
    Synonyms: helpmate, mate, newly married woman, newlywed, old woman, spouse, wife
    Antonyms: bridegroom, groom

Collocations

ارجاع به لغت bride

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bride» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bride

لغات نزدیک bride

پیشنهاد بهبود معانی