گذشتهی ساده:
bridgedشکل سوم:
bridgedسوم شخص مفرد:
bridgesوجه وصفی حال:
bridgingشکل جمع:
bridgesپلهای پشت سر خود را خراب کردن، نداشتن امکان بازگشت به شرایط پیشین
فاصلهای را پر کردن، نیازی را برآوردن
cross that bridge when you come to it
چو فردا شود فکر فردا کن، نگران چیزی که هنوز اتفاق نیفتاده است نباش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bridge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bridge