با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Brightly

ˈbraɪtli ˈbraɪtli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more brightly
  • صفت عالی:

    most brightly

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2
با درخشندگی زیاد، با نور روشن، به‌طور روشن، به‌روشنی
- a brightly lit room
- اتاقی با نور روشن
- Diamond stud earrings shone brightly in his ears.
- گوشواره‌های میخی الماس، با درخشندگی زیاد در گوش او دیده می‌شدند.
adverb
پررنگ، پرزرق‌وبرق، خوش‌رنگ‌ولعاب، (رنگ) درخشان
- Clowns often wear brightly coloured clothing.
- دلقک‌ها اغلب لباس‌هایی با رنگ‌های درخشان بر تن می‌کنند.
- a row of brightly painted houses
- ردیفی از خانه‌های پرزرق‌وبرق
adverb
(لحن و حالت) توأم با خوشحالی یا امیدواری برای رسیدن به موفقیت
- He smiled brightly.
- او به‌طرز امیدوارانه‌ای لبخند زد.
- Despite her fear, she spoke brightly to the group.
- علی‌رغم ترس و دلهره‌اش، با امیدواری برای گروه صحبت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brightly

  1. adverb glitteringly
    Synonyms: brilliantly, sparklingly, lustrously, shiningly, glowingly, luminously, glisteningly, radiantly, glaringly, gleamingly, splendidly, dazzlingly, blazingly, shinily
    Antonyms: dully, darkly
  2. adverb happily
    Synonyms: cheerfully, brilliantly, colorfully, joyfully, merrily
    Antonyms: sadly, miserably

ارجاع به لغت brightly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brightly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brightly

لغات نزدیک brightly

پیشنهاد بهبود معانی