با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Brightness

ˈbraɪtnəs ˈbraɪtnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun
درخشانی، تابندگی، درخشندگی، فروغ، جلوه‌گری (رجوع شود به: bright)
- The stars were losing their brightness.
- ستارگان درخشش خود را از دست می‌دادند.
noun
تیزهوشی
noun
میزان تابناکی رنگ (که مستقل از نوع رنگ و نسبت به تابناکی سفید خالص محاسبه می‌شود)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brightness

  1. noun shine
    Synonyms: luster, illumination, light, luminosity, shine, brilliance, glaze, gloss
    Antonyms: dullness, darkness
  2. noun intelligence
    Synonyms: smarts, acumen, aptitude, brilliance, competence, IQ
    Antonyms: stupidity

ارجاع به لغت brightness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brightness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brightness

لغات نزدیک brightness

پیشنهاد بهبود معانی