امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bromide

ˈbroʊmaɪd ˈbrəʊmaɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
شیمی برمور، نمک آلی یا معدنی اسید هیدروبرمیک، اظهار یا بیان مبتذل link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- silver bromide
- برمید نقره
- Instead of helping the quake victims, they came out with the same old bromides.
- به جای کمک به زلزله‌زدگان همان حرف‌های پوچ گذشته را تحویل دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bromide

  1. noun A trite expression or idea
    Synonyms:
    banality platitude commonplace cliché stereotype cliché compound saw truism sedative trite
  1. noun A commonplace remark or notion; a platitude.
    Synonyms:
    cliché

ارجاع به لغت bromide

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bromide» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bromide

لغات نزدیک bromide

پیشنهاد بهبود معانی