با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Brook

brʊk brʊk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
جوی، جو، تحمل کردن‌، زیرباررفتن
- the cool waters of a mountain brook
- آبهای سرد جویبار کوهستانی
- I will brook no interference.
- هیچ‌گونه مداخله‌ای را تحمل نخواهم کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brook

  1. noun stream of water
    Synonyms: beck, branch, burn, creek, rill, rindle, river, rivulet, run, runnel, streamlet, watercourse
  2. verb endure, accept
    Synonyms: abide, allow, bear, be big, countenance, go, hang in, hang in there, hear of, live with, put up with, sit tight, stand, stomach, suffer, support, swallow, take, tolerate, withstand

ارجاع به لغت brook

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brook» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brook

لغات نزدیک brook

پیشنهاد بهبود معانی