امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bruit

bruːt bruːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb
صدا، شایعات، گزارش، سروصدا، آوازه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- After his death, it was bruited about that he had been poisoned.
- پس از مرگش شایع کردند که مسموم شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bruit

  1. verb Tell or spread rumors
    Synonyms:
    rumor rumour
  1. verb To make (information) generally known
    Synonyms:
    advertise blaze blazon broadcast circulate disseminate noise promulgate propagate spread

ارجاع به لغت bruit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bruit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bruit

لغات نزدیک bruit

پیشنهاد بهبود معانی