با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bullet

ˈbʊlɪt ˈbʊlɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bulleted
  • شکل سوم:

    bulleted
  • سوم شخص مفرد:

    bullets
  • وجه وصفی حال:

    bulleting
  • شکل جمع:

    bullets

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
گلوله، گلوله‌ی تفنگ، فِشَنگ، پوکه
- The bullet pierced Akbarshah's chest.
- گلوله سینه‌ی اکبرشاه را سوراخ کرد.
- bullet hole
- سوراخ گلوله، جای گلوله
- We were out of bullets.
- فشنگ‌مان تمام شده بود.
noun countable
خالک، نقطه‌ی گلوله‌ای (علائم نگارشی)
- The instructor used bullets to summarize the lesson for the students.
- مربی برای خلاصه کردن درس برای دانش‌آموزان از خالک استفاده کرد.
- The bullet on my presentation slide highlights the key points.
- خالک در اسلاید ارائه‌ام نکات کلیدی را برجسته می‌کند.
noun countable
جسمی با سرعت بالا (با پرتاب کردن یا ضربه زدن سرعت بگیرد؛ مانند توپ)
- The hockey player's bullet of a shot found the back of the net in an instant.
- توپ پرسرعت بازیکن هاکی در لحظه دروازه را پیدا کرد.
- The tennis player served a bullet, leaving her opponent no chance to return it.
- تنیسور توپی با سرعت بالا فرستاد و فرصتی برای حریفش برای بازگرداندن آن باقی نگذاشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bullet

  1. noun small missile
    Synonyms: ammo, ammunition, ball, bolt, cap, cartridge, dose, lead, love letter, pellet, projectile, rocket, round, shot, slug, trajectile

ارجاع به لغت bullet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bullet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bullet

لغات نزدیک bullet

پیشنهاد بهبود معانی