امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Burst

bɜːrst bɜːst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    burst
  • شکل سوم:

    burst
  • سوم‌شخص مفرد:

    bursts
  • وجه وصفی حال:

    bursting
  • شکل جمع:

    bursts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B2
قطع شدن، ترکیدن، از هم پاشیدن، شکفتن، منفجر شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The balloon burst.
- بادکنک ترکید.
- The tire burst.
- لاستیک پنجر شد.
- A hand grenade was thrown but did not burst.
- نارنجک پرتاب شد؛ ولی منفجر نشد.
- Firecrackers were bursting all around us.
- ترقه‌ها در اطرافمان می‌ترکیدند.
- The pain will ease when the abscess bursts.
- وقتی که سر دمل باز شود درد فروکش خواهد کرد.
- She burst into tears.
- زد زیر گریه.
- The airplane crashed and its wing burst apart.
- هواپیما به زمین خورد (سقوط کرد) و بالش متلاشی شد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - transitive
منفجر کردن، قطع کردن
noun countable
انفجار
- a great burst of thunder
- غرش عظیم رعد
- a burst of machine gun fire
- رگبار تیراندازی با مسلسل
- a burst of laughter
- رگباری از خنده
- a burst of activity
- یک سلسله فعالیت شدید
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد burst

  1. noun blow-up, blast
    Synonyms:
    access bang barrage blowout bombardment breach break cannonade crack discharge eruption explosion fit flare fusillade gush gust outbreak outpouring round rupture rush sally salvo shower spate split spurt storm surge torrent volley
  1. verb blow up, break out
    Synonyms:
    barge blow break crack detonate discharge disintegrate erupt explode fly open fracture fragment gush forth perforate pierce pop prick puncture rend asunder run rupture rush shatter shiver splinter split spout tear apart

Phrasal verbs

  • burst apart

    تکه پاره شدن، از هم پاشیدن

  • burst into

    1- سراسیمه یا با شتاب وارد شدن، پریدن تو 2- شکفتن، گل دادن، زدن زیر خنده (و غیره)

  • burst out

    ناگهان آغاز کردن (به خنده و گریه و غیره)، زدن زیر (خنده و غیره)

Collocations

  • burst open

    ناگهان و با فشار گشودن یا گشوده شدن، غفلتا و با شدت باز کردن یا شدن

Idioms

ارجاع به لغت burst

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «burst» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/burst

لغات نزدیک burst

پیشنهاد بهبود معانی