امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bursting

American: bɜːrstɪŋ British: bɜːstɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    burst
  • شکل سوم:

    burst
  • سوم‌شخص مفرد:

    bursts

معنی‌ها

adjective B2
پر، مملو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
adjective
(عامیانه) مشتاق، شایق
adjective
(عامیانه) نیازمند به مستراح رفتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bursting

  1. adjective breaking open
    Synonyms:
    exploding erupting breaking
    Antonyms:
    calm peaceful stable
  1. adjective as full as possible
    Synonyms:
    full filled packed jammed jam-packed brimming stuffed overcrowded crammed teeming

ارجاع به لغت bursting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bursting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bursting

لغات نزدیک bursting

پیشنهاد بهبود معانی