با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Buster

ˈbʌstər ˈbʌstə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
(خودمانی و تحقیرآمیز) مردک، پسرک، یارو
- You're under arrest, buster!
- هی یارو! بازداشتی.
- Get lost, buster!
- گم شو مردک!
noun countable
چیز منفجر کننده یا خردکننده
noun countable
چیز شگفت‌انگیز و عجیب
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد buster

  1. noun An informal form of address for a man
    Synonyms: fellow, dude
  2. noun A person who breaks horses
    Synonyms: bronco-buster, broncobuster
  3. noun A person born in the generation following the baby boom when the birth rate fell dramatically
    Synonyms: baby buster

ارجاع به لغت buster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «buster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/buster

لغات نزدیک buster

پیشنهاد بهبود معانی