با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bust Up

bʌst ʌp bʌst ʌp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    busted up
  • شکل سوم:

    busted up
  • سوم شخص مفرد:

    busts up
  • وجه وصفی حال:

    busting up

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb informal
انگلیسی آمریکایی به هم زدن، ترک رابطه کردن، از هم جدا شدن، به رابطه خاتمه دادن
- The couple decided to bust up and go their separate ways.
- این زوج تصمیم گرفتند که از هم جدا شوند و راه خود را ادامه دهند.
- I heard that John and Sarah bust up last week.
- شنیدم که جان و سارا هفته‌ی گذشته به هم زدند.
phrasal verb informal
انگلیسی آمریکایی خراب کردن، داغان کردن، منهدم کردن، نابود کردن
- The storm last night bust up our garden.
- طوفان دیشب باغ ما را خراب کرد.
- The economic crisis has severely bust up small businesses in the area.
- بحران اقتصادی شدیداً مشاغل کوچک را در این منطقه نابود کرده است.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت bust up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bust up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bust-up-with-someone

لغات نزدیک bust up

پیشنهاد بهبود معانی