امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bust Up

bʌst ʌp bʌst ʌp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    busted up
  • شکل سوم:

    busted up
  • سوم‌شخص مفرد:

    busts up
  • وجه وصفی حال:

    busting up

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb informal
انگلیسی آمریکایی به هم زدن، ترک رابطه کردن، از هم جدا شدن، به رابطه خاتمه دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The couple decided to bust up and go their separate ways.
- این زوج تصمیم گرفتند که از هم جدا شوند و راه خود را ادامه دهند.
- I heard that John and Sarah bust up last week.
- شنیدم که جان و سارا هفته‌ی گذشته به هم زدند.
phrasal verb informal
انگلیسی آمریکایی خراب کردن، داغان کردن، منهدم کردن، نابود کردن
- The storm last night bust up our garden.
- طوفان دیشب باغ ما را خراب کرد.
- The economic crisis has severely bust up small businesses in the area.
- بحران اقتصادی شدیداً مشاغل کوچک را در این منطقه نابود کرده است.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت bust up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bust up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bust-up-with-someone

لغات نزدیک bust up

پیشنهاد بهبود معانی