با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bust Out

bʌst aʊt bʌst aʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb informal
شروع کردن (ناگهانی)
- They decided to bust out their own business.
- آن‌ها تصمیم گرفتند کسب‌وکار خود را شروع کنند.
- When the music started playing, the crowd couldn't resist and began to bust out their best dance moves.
- وقتی موسیقی شروع به پخش کرد، جمعیت نتوانستند مقاومت کنند و شروع به انجام بهترین حرکات رقص خود کردند.
phrasal verb informal
دررفتن، فرار کردن (از زندان)
- He managed to bust out of prison by digging a tunnel under the walls.
- او با حفر تونلی در زیر دیوارها توانست از زندان فرار کند.
- The prisoner was able to bust out of his cell.
- زندانی توانست از سلول خود دربرود.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت bust out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bust out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bust-out

لغات نزدیک bust out

پیشنهاد بهبود معانی