با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Call For

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
کسی را صدا زدن
phrasal verb
درخواست کردن، تقاضا کردن
phrasal verb
سراغ (کسی یا چیزی) رفتن
phrasal verb
تلفن زدن (برای درخواست چیزی)
phrasal verb
ایجاب کردن، مستلزم بودن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد call for

  1. phrasal verb shout out in order to summon (a person), demand; entail
    Synonyms: ask for, inquire, involve, lack, necessitate, need, occasion, request, require, suggest, want
  2. phrasal verb Ask for in a loud voice
  3. phrasal verb Request
  4. phrasal verb Necessitate
  5. phrasal verb Stop at a place and ask for (someone)

ارجاع به لغت call for

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «call for» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/call-for

لغات نزدیک call for

پیشنهاد بهبود معانی