امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Call Girl

ˈkɒlˈɡɜːrl kɔːlɡɜːl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
فاحشه‌ی تلفنی‌

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The call girl arrived promptly at the designated location.
- فاحشه‌ی تلفنی‌ بلافاصله به محل تعیین شده رسید.
- The movie featured a call girl trying to escape her past.
- این فیلم داستان فاحشه‌ی تلفنی‌ای است که سعی در فرار از گذشته‌ی خود دارد.
noun countable
کارگر جنسی (که برای همراهی در مهمانی یا مراسمی استخدام می‌شود)
- She met the call girl at a glamorous party in the city.
- او در مهمانی پرزرق‌وبرق داخل شهر، با کارگر جنسی ملاقات کرد.
- Alex was surprised to learn that she used to work as a call girl.
- الکس از فهمیدن اینکه او قبلاً به‌عنوان کارگر جنسی کار می‌کرد تعجب کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد call girl

  1. noun female prostitute
    Synonyms:
    B-girl harlot hooker hustler lady of the evening prostitute scarlet woman streetwalker whore working girl

ارجاع به لغت call girl

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «call girl» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/call-girl

لغات نزدیک call girl

پیشنهاد بهبود معانی