با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Campus

ˈkæmpəs ˈkæmpəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    campuses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B2
ساختمان دانشکده یا کالج و زمین محوطه‌ی آن، پردیزه، فضای باز
- Most students live on campus and a few (of them) live in town.
- بیشتر دانشجویان در پردیس دانشگاه و معدودی از آنان در شهر زندگی می‌کنند.
- Two students were placed on campus probation for one week.
- دو تا از دانشجویان را به مدت یک هفته ملزم به ماندن در محوطه‌ی دانشگاه کردند.
- campus elections
- انتخابات دانشگاهی
- campus bookstore
- کتابفروشی دانشگاه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد campus

  1. noun school grounds
    Synonyms: dorm, grounds, quad, quadrangle, square, yard

ارجاع به لغت campus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «campus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/campus

لغات نزدیک campus

پیشنهاد بهبود معانی