امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Capable

    ˈkeɪpəbl ˈkeɪpəbl
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more capable

    • صفت عالی:

      most capable

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    adjective B2
    توانا، قابل، لایق، بااستعداد، صلاحیت‌دار، مستعد

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - He was not capable of killing the president.
    - او توانایی کشتن رئیس‌جمهور را نداشت.
    - The poison was capable of killing an elephant in five minutes.
    - زهر می‌توانست در پنج دقیقه فیلی را بکشد.
    - a capable teacher
    - معلمی لایق
    - The sentence is capable of being misinterpreted.
    - امکان دارد که این جمله سو تعبیر شود.
    - an order capable of execution
    - دستور قابل اجرا
    adjective
    توانستن، قدرت داشتن، استعداد کاری را داشتن، واجد شرایط بودن، زبردست، با عرضه و با جربزه، آماده، مستعد، دارای امکان چیزی
    - He is not capable of this.
    - این کار از او بر نمی‌آید.
    - He is capable of telling a lie.
    - از او بر می‌آید که دروغ بگوید.
    adjective
    دانا، مولد علم، وابسته به علم
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد capable

    1. adjective able to perform
      Synonyms:
      able competent qualified good efficient skillful proficient experienced suited adept talented fitted proper adapted apt clever adequate intelligent up to it on the ball accomplished up to snuff up to speed knowing the ropes veteran old hand masterly having know-how au fait knowing the score like a pistol there has what it takes up having the goods having the right stuff old-timer like a one-man band fireball dynamite green thumb
      Antonyms:
      unable incapable incompetent unskilled inept unskillful impotent

    لغات هم‌خانواده capable

    • adjective
      capable

    ارجاع به لغت capable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «capable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/capable

    لغات نزدیک capable

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    در انگیختنی در دمیدنی دزد نهانکار دزدی انتشاراتی کردن دزدی دریایی دست از پایداری کشیدن دست به دامان دسته بزرگ ماهی دسته بندی برحسب نمره دسته نوازندگان دستوربری دستک مساحی دستگاه بازبینی دستگاه حمل علوفه دستگاه ضمیمه دستگاه کاوگر دستگاه سنجش ولتاژ دسیسه پرور دشتاب دشرویش