Capable
ˈkeɪpəbl
ˈkeɪpəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
-
صفت تفضیلی:
more capable -
صفت عالی:
most capable
معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
adjective
B2
توانا، قابل، لایق، بااستعداد، صلاحیت‌دار، مستعد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- او توانایی کشتن رئیس‌جمهور را نداشت.
- زهر می‌توانست در پنج دقیقه فیلی را بکشد.
- معلمی لایق
- امکان دارد که این جمله سو تعبیر شود.
- دستور قابل اجرا
adjective
توانستن، قدرت داشتن، استعداد کاری را داشتن، واجد شرایط بودن، زبردست، با عرضه و با جربزه، آماده، مستعد، دارای امکان چیزی
- این کار از او بر نمی‌آید.
- از او بر می‌آید که دروغ بگوید.
adjective
دانا، مولد علم، وابسته به علم
مترادف و متضاد capable
-
adjective able to performSynonyms:able accomplished adapted adept adequate apt au fait clever competent dynamite efficient experienced fireball fitted gifted good green thumb has what it takes having know-how having the goods having the right stuff intelligent knowing the ropes knowing the score like a one-man band like a pistol masterly old hand old-timer on the ball proficient proper qualified skillful suited talented there up up to it up to snuff up to speed veteranAntonyms:impotent incapable incompetent inept unable unskilled unskillful
لغات هم‌خانواده capable
-
nouncapability
-
adjectivecapable
-
adverbcapably
ارجاع به لغت capable
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «capable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/capable
لغات نزدیک capable
- - cap-a-pie
- - capability
- - capable
- - capably
- - capacious