امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Capping

American: ˈkæpɪŋ British: ˈkæpɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    capped
  • شکل سوم:

    capped
  • سوم‌شخص مفرد:

    caps
  • شکل جمع:

    cappings

معنی

noun adverb
کلاه‌سازی، پوشش، سرپوش، اندودسازی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد capping

  1. verb To reach or bring to a climax
    Synonyms:
    top trumping crowning tipping surpassing seizing peaking passing outdoing excelling exceeding culminating covering climaxing corking consummating completing bettering besting arresting
  1. verb To extend over the surface of
    Synonyms:
    spreading overlaying covering blanketing
  1. verb To put a topping on
    Synonyms:
    top crowning

ارجاع به لغت capping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «capping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/capping

لغات نزدیک capping

پیشنهاد بهبود معانی