با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cheated

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    cheats
  • وجه وصفی حال:

    cheating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
فریب‌خورده، گول‌خورده، زیان‌دیده، مغبون
- a cheated man
- مردی فریب‌خورده
- The cheated bank teller was fired from his job.
- کارمند بانک فریب‌خورده [از مشتری] اخراج شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cheated

  1. adjective defrauded
    Synonyms: swindled, tricked, duped, finessed, scammed, victimized, beguiled, taken in, bamboozled, hoodwinked, overcharged, bilked, conned, ripped off, burned, gypped, deceived

ارجاع به لغت cheated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cheated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cheated

لغات نزدیک cheated

پیشنهاد بهبود معانی