با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Chips

tʃɪps tʃɪps tʃɪps
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    chipped
  • شکل سوم:

    chipped
  • وجه وصفی حال:

    chipping

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural
پول خرد، سکه
- You've got chips?
- پول خرد داری؟
- I'm out of chips.
- پول خردم تمام شده.
noun plural
غذا و آشپزی چیپس (اغلب برای سیب‌زمینی به کار می‌رود)، سیب‌زمینی سرخ‌کرده (انگلیسی بریتانیایی)، چیپس سیب‌زمینی (انگلیسی آمریکایی)
- Did you order chips?
- سیب‌زمینی سرخ‌کرده سفارش‌ دادی؟
- cravings for chips or chocolate
- هوس شکلات و سیب‌زمینی سرخ‌کرده کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chips

  1. noun substitute for money; money
    Synonyms: coin, currency, markers, play money, scratch

Collocations

  • fish and chips

    فیش‌اَندچیپس، خوراک ماهی و سیب‌زمینی سرخ‌کرده

Idioms

ارجاع به لغت chips

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chips» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chips

لغات نزدیک chips

پیشنهاد بهبود معانی