با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Christen

ˈkrɪsn ˈkrɪsn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
نام‌گذاری کردن (هنگام تعمید)، تعمید دادن
- They christened him "John."
- او را جان نامیدند.
- The new ship was christened "Tiger."
- (کشتی) ناو جدید «پلنگ» نام‌گذاری شد.
- The new hall was christened with a lecture and folkloric dances.
- تالار جدید با یک خطابه و رقص‌های محلی افتتاح شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد christen

  1. verb named in religious rite
    Synonyms: asperse, baptize, bless, call, dedicate, denominate, designate, dub, entitle, godparent, immerse, sprinkle, style, term, title

ارجاع به لغت christen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «christen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/christen

لغات نزدیک christen

پیشنهاد بهبود معانی