با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Christening

ˈkrɪsnɪŋ ˈkrɪsnɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
مراسم تعمید و نام‌گذاری بچه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد christening

  1. verb Administer baptism to
    Synonyms: naming, blessing, baptizing, titling, terming, styling, immersing, entitling, dubbing, designating, denominating, calling

ارجاع به لغت christening

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «christening» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/christening

لغات نزدیک christening

پیشنهاد بهبود معانی