امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Christian

ˈkrɪstʃn / / -tiən ˈkrɪstʃn / / -tiən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    Christians

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective adverb
مسیحی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- At the age of thirty, he became a Christian.
- در سی‌سالگی مسیحی شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد christian

  1. adjective Following the teachings or manifesting the qualities or spirit of Jesus Christ
    Synonyms:
    evangelical gentile orthodox pious pietistic reverent devoted charitable christlike faithful believing strict scriptural
    Antonyms:
    unchristian
  1. noun
    Synonyms:
    nazarene gentile professor true-believer witness one of the faithful one of the flock convert probationer churchgoer Christian man Christian woman true Christian Christian soul; Methodist unitarian baptist presbyterian protestant catholic /etc nazarite

Collocations

ارجاع به لغت christian

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «christian» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/christian

لغات نزدیک christian

پیشنهاد بهبود معانی