با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Chronicler

ˈkrɑː:nɪklɚ ˈkrɒnɪklər
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
سال‌خدای، رویدادنویس، شده‌بند، وقایع‌نگار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chronicler

  1. noun reporter
    Synonyms: annalist, recorder, historian

ارجاع به لغت chronicler

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chronicler» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chronicler

لغات نزدیک chronicler

پیشنهاد بهبود معانی