با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Chronometer

krəˈnɑːmət̬ər krəˈnɒmɪtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
زمان‌سنج، گاه‌شمار، کرونومتر، وقت‌نگار، گاه‌نگار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chronometer

  1. noun
    Synonyms: clock, hourglass, timepiece, metronome, timer, watch

ارجاع به لغت chronometer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chronometer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chronometer

لغات نزدیک chronometer

پیشنهاد بهبود معانی