امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Civilization

ˌsɪvləˈzeɪʃn ˌsɪvl-aɪˈzeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    civilizations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
تمدن، مدنیت، انسانیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The atomic bomb is a threat to civilization.
- بمب اتم تمدن را تهدید می‌کند.
- The first thing I did after my return to civilization was take a bath.
- پس از رجعت به زندگی شهری اولین کاری که کردم گرفتن حمام بود.
- America and Japan and their different civilizations
- آمریکا و ژاپن و شیوه‌های متفاوت زندگی آن‌ها
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد civilization

  1. noun culture, sophistication
    Synonyms:
    acculturation advancement breeding civility cultivation development edification education elevation enlightenment illumination polish progress refinement social well-being
    Antonyms:
    barbarism primitiveness
  1. noun society
    Synonyms:
    civilized life community customs literate society modern humanity mores nation people polity way of life

ارجاع به لغت civilization

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «civilization» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/civilization

لغات نزدیک civilization

پیشنهاد بهبود معانی