با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Clairvoyance

klerˌvɔɪəns kleəˈvoɪəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
روشن‌بینی، بصیرت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clairvoyance

  1. noun intuition
    Synonyms: acumen, discernment, ESP, feeling, foreknowledge, insight, omen, penetration, perception, precognition, premonition, psyche, sixth sense, telepathy

ارجاع به لغت clairvoyance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clairvoyance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clairvoyance

لغات نزدیک clairvoyance

پیشنهاد بهبود معانی