با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Clear Out

ˈklɪrˈaʊt klɪəraʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

phrasal verb
(اتاق، گنجه، انبار و غیره) خالی کردن، بیرون ریختن، (مجازی) لخت کردن، جیب...را خالی کردن، تخلیه کردن
- to clear out the trash can
- سطل زباله را خالی و تمیز کردن
phrasal verb
(محاوره) در رفتن، جیم شدن، فلنگ را بستن
phrasal verb
خالی و تمیز شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clear out

  1. verb empty something
    Synonyms: clean out, dispose of, eliminate, exhaust, get rid of, remove, sort, tidy up
    Antonyms: fill, fill up, put
  2. verb leave, often quickly
    Synonyms: beat it, begone, decamp, depart, go, hightail, kite, make oneself scarce, remove oneself, retire, scram, skedaddle, split, take a hike, take off, vamoose, withdraw
    Antonyms: arrive, rush in
  3. phrasal verb Become empty

ارجاع به لغت clear out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clear out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clear out

لغات نزدیک clear out

پیشنهاد بهبود معانی