با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cloudy

ˈklaʊdi ˈklaʊdi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    cloudier
  • صفت عالی:

    cloudiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
آب و هوا ابری، پوشیده از ابر، (مجازاً) تیره، کدر، مبهم
- Tomorrow will be cold and cloudy.
- فردا سرد و ابری خواهد بود.
- This river's water has turned into a cloudy green.
- آب این رودخانه به رنگ سبز کدری در آمده است.
- His ideas on this topic seemed very cloudy.
- عقاید او در این‌باره خیلی مبهم به نظر می‌رسید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cloudy

  1. adjective hazy; darkened
    Synonyms: blurred, confused, dark, dense, dim, dismal, dull, dusky, emulsified, foggy, gloomy, heavy, indefinite, indistinct, leaden, lowering, misty, mucky, muddy, murky, mushy, nebulous, nontranslucent, nontransparent, not clear, nubilous, obscure, opaque, overcast, somber, sullen, sunless, vaporous
    Antonyms: clear, cloudless

ارجاع به لغت cloudy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cloudy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cloudy

لغات نزدیک cloudy

پیشنهاد بهبود معانی