امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cluster

ˈklʌstər ˈklʌstə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    clustered
  • شکل سوم:

    clustered
  • سوم‌شخص مفرد:

    clusters
  • وجه وصفی حال:

    clustering
  • شکل جمع:

    clusters

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable C1
خوشه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun adverb countable
خوشه، دسته، گروه، سنبله، دسته کردن، جمع کردن، خوشه کردن
- a cluster of cottages near the lake
- چندین کلبه در نزدیکی دریاچه
- A cluster of his followers gathered around his house.
- مشتی از پیروانش دور منزلش جمع شدند.
- Some flowers are single, others are in clusters.
- برخی گل‌ها منفرد و برخی دیگر خوشه‌ای هستند.
- Foreign students tend to cluster together.
- دانشجویان خارجی تمایل به هم‌گرایی دارند.
- The soldiers clustered around the wounded officer.
- سربازان دور افسر زخمی جمع شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cluster

  1. noun group of something
    Synonyms:
    array assemblage band batch bevy blob body bunch bundle chunk clump clutch collection covey crew gathering hunk knot lot pack party set
    Antonyms:
    individual one
  1. verb assemble, group
    Synonyms:
    accumulate aggregate associate bunch bunch up bundle collect crowd around cumulate flock gang around gather package parcel round up
    Antonyms:
    disperse dissemble let go scatter

ارجاع به لغت cluster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cluster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cluster

لغات نزدیک cluster

پیشنهاد بهبود معانی