با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cognation

kɑːɡˈneɪʃən kɒɡˈneɪʃən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
خویشاوندی، نسبت، قرابت فطری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cognation

  1. noun (anthropology) related by blood
    Synonyms: consanguinity, blood kinship
    Antonyms: affinity
  2. noun Line of descent traced through the maternal side of the family
    Synonyms: matrilineage, enation

ارجاع به لغت cognation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cognation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cognation

لغات نزدیک cognation

پیشنهاد بهبود معانی