با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Combo

ˈkɑːmboʊ ˈkɒmbəʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    combos

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal
گروه جاز، دسته‌ی کوچکی از نوازندگان موسیقی جاز
- The combo's lively tunes kept the crowd dancing all night long.
- آهنگ‌های پرنشاط این گروه جاز باعث شد تا جمعیت در تمام طول شب به رقصیدن ادامه دهند.
- We hired a talented combo to perform at our wedding reception.
- ما یک گروه جاز بااستعداد را برای اجرای مراسم عروسی خود گرفتیم.
noun countable informal
ترکیب، مخلوط
- My favorite combo for breakfast is pancakes with bacon and eggs.
- ترکیب مورد علاقه‌ی من برای صبحانه پنکیک با بیکن و تخم‌مرغ است.
- The restaurant's special combo included a burger, fries, and a drink.
- ترکیب ویژه‌ی رستوران شامل برگر، سیب‌زمینی سرخ‌کرده و نوشیدنی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد combo

  1. noun A small band of jazz musicians
    Synonyms: jazz-band, jazz group

ارجاع به لغت combo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «combo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/combo

لغات نزدیک combo

پیشنهاد بهبود معانی