با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Commingle

kəˈmɪŋɡl kəˈmɪŋɡl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
به‌هم آمیختن، باهم مخلوط کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد commingle

  1. verb blend
    Synonyms: amalgamate, combine, commix, compound, inmix, integrate, intermingle, intermix, join, merge, mingle, unite
    Antonyms: divide, separate

ارجاع به لغت commingle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «commingle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/commingle

لغات نزدیک commingle

پیشنهاد بهبود معانی