امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Commode

kəˈmoʊd kəˈməʊd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
رختدان، رختان، گنجه کشودار، چارپایه زیر مستراح دستی، کمد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد commode

  1. noun A piece of furniture
    Synonyms:
    chest-of-drawers cabinet washstand dressing-table
  1. noun Toilet
    Synonyms:
    toilet chiffonier chamber-pot bathroom washstand water-closet cap can cupboard crapper potty chair dresser pot potty stool throne

ارجاع به لغت commode

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «commode» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/commode

لغات نزدیک commode

پیشنهاد بهبود معانی