با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Communicant

kəˈmjuːnəkənt kəˈmjuːnəkənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    communicants

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
دین گیرنده‌ی عشای ربانی
- The communicant approached the altar.
- گیرنده‌ی عشای ربانی به محراب نزدیک شد.
- The pastor emphasized the importance of regular attendance at Mass for all communicants.
- کشیش بر اهمیت حضور منظم در مراسم عشای ربانی برای همه‌ی گیرندگان عشای ربانی تأکید کرد.
noun countable
اطلاع‌دهنده، آگاه‌کننده، پیام‌آور، خبررسان، منبع خبر
- The journalist hid the identity of the communicant.
- روزنامه‌نگار هویت منبع خبر را مخفی کرد.
- The police officer interviewed the communicant to gather evidence for the case.
- افسر پلیس برای جمع‌آوری مدارک و شواهد برای این پرونده با اطلاع‌دهنده مصاحبه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت communicant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «communicant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/communicant

لغات نزدیک communicant

پیشنهاد بهبود معانی