با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Comose

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
گیاه‌شناسی کلاله‌دار مویی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد comose

  1. adjective Bearing a coma; crowned with an assemblage of branches or leaves or bracts
    Synonyms: comate
  2. adjective Of certain seeds (such as cotton) having a tuft or tufts of hair
    Synonyms: comate, comal

ارجاع به لغت comose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «comose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/comose

لغات نزدیک comose

پیشنهاد بهبود معانی