امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Complot

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adverb
دسیسه، دوزوکلک، سازش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد complot

  1. verb Engage in plotting or enter into a conspiracy, swear together
    Synonyms:
    conspire cabal conjure machinate

ارجاع به لغت complot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «complot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/complot

لغات نزدیک complot

پیشنهاد بهبود معانی