با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Concatenation

kənˈkæt̬əneɪʃn kɒnˌkætəˈneɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun
الحاق
noun
تسلسل
- a concatenation of events
- یک سلسله حوادث
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concatenation

  1. noun connection, sequence
    Synonyms: chain, connecting, continuity, integration, interlocking, link, linking, nexus, series, succession, uniting
    Antonyms: interruption

ارجاع به لغت concatenation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concatenation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/concatenation

لغات نزدیک concatenation

پیشنهاد بهبود معانی