امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Concoct

kənˈkɑːkt kənˈkɒkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    concocted
  • شکل سوم:

    concocted
  • سوم‌شخص مفرد:

    concocts
  • وجه وصفی حال:

    concocting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
درست کردن، جعل کردن، اختراع کردن، ترکیب کردن، پختن، گواریدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to concoct a drink from lemon juice, sugar, etc.
- از آب لیمو و شکر و غیره مشروب ساختن
- to concoct an excuse
- بهانه‌ای تراشیدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concoct

  1. verb formulate, think up
    Synonyms:
    ad lib batch brew compound contrive cook up create design devise discover dream up envisage envision fabricate frame hatch invent make up mature originate plan plot prefab prepare project scheme slap together throw together vamp

ارجاع به لغت concoct

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concoct» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/concoct

لغات نزدیک concoct

پیشنهاد بهبود معانی