با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Concomitance

kənˈkɑːmɪtəns kənˈkɒmɪtəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
باهم‌آیی، هم‌زمانی، تقارن
- The research revealed a strong concomitance between smoking and lung cancer.
- این تحقیق باهم‌آیی قوی بین سیگار کشیدن و سرطان ریه را نشان داد.
- In nature, the concomitance of sunlight, water, and nutrients is necessary for plants to grow.
- در طبیعت، هم‌زمانی نور خورشید، آب و مواد مغذی برای رشد گیاهان ضروری است.
پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده concomitance

ارجاع به لغت concomitance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concomitance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/concomitance

لغات نزدیک concomitance

پیشنهاد بهبود معانی