با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Concomitantly

kənˈkɑːmət̬ntli kənˈkɒmɪtntli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb formal
به‌طور هم‌زمان، با هم
- The two friends decided to travel concomitantly and explore different cities together.
- این دو دوست تصمیم گرفتند همزمان به سفر بروند و شهرهای مختلف را با هم بگردند.
- He was juggling multiple tasks concomitantly.
- او چندین کار را با هم انجام می‌داد.
پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده concomitantly

ارجاع به لغت concomitantly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concomitantly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/concomitantly

لغات نزدیک concomitantly

پیشنهاد بهبود معانی