با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Concordant

kənˈkɔːrdnt kənˈkɔːdnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
موافق، جور، هماهنگ، هم‌نوا، متوازن، موزون
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concordant

  1. adjective In keeping
    Synonyms: accordant, agreeable, conformable, consonant
  2. adjective Being of the same opinion
    Synonyms: concurring

ارجاع به لغت concordant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concordant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/concordant

لغات نزدیک concordant

پیشنهاد بهبود معانی