با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Concourse

ˈkɑːŋkɔːrs ˈkɒŋkɔːs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    concourses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
گروه، محل ملاقات، محل اجتماع، محل تلاقی چند خیابان یا جاده
- In the airport's concourse, people were moving in every direction.
- در تالار مرکزی فرودگاه مردم در هرجهت در حرکت بودند.
- an immense concourse of workers and farmers
- گروه عظیمی از کارگران و کشاورزان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concourse

  1. noun passageway
    Synonyms: avenue, boulevard, entrance, foyer, hall, highway, lobby, lounge, meeting place, path, rallying point, road, street
  2. noun crowd, group
    Synonyms: assemblage, assembly, collection, concursion, confluence, convergence, crush, gang, gathering, joining, junction, linkage, meeting, mob, multitude, rout, throng

ارجاع به لغت concourse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concourse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/concourse

لغات نزدیک concourse

پیشنهاد بهبود معانی