با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Condoning

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    condoned
  • شکل سوم:

    condoned
  • سوم شخص مفرد:

    condones

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
چشم‌پوش، چشم‌پوشنده، آسان‌گیر، بامدارا، متسامح، باگذشت
- a condoning king
- پادشاهی بامدارا
- Be like your father. He is a condoning person.
- همانند پدرت باش. او فردی آسان‌گیر است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد condoning

  1. adjective approving
    Synonyms: tolerating, indulgent, lenient

ارجاع به لغت condoning

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «condoning» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/condoning

لغات نزدیک condoning

پیشنهاد بهبود معانی