امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Conduit

ˈkɑːnduɪt ˈkɒndjuət / / -dɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
مجرا، آبگذر، معبر، کانال، لوله، گذرگاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The plumber installed a new conduit to connect the sink to the sewer line.
- لوله‌کش لوله‌ای جدید نصب کرد تا سینک را به مجرای فاضلاب وصل کند.
- communicative conduit
- مجرای ارتباطی
noun countable
قدیمی سرچشمه، مخزن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conduit

  1. noun passage
    Synonyms:
    aqueduct cable canal channel conductor course culvert duct flow flume gully gutter lead-in lead-out main pipe pipeline race sewer spout trough tube watercourse

ارجاع به لغت conduit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conduit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conduit

لغات نزدیک conduit

پیشنهاد بهبود معانی